سال يازدهم، شماره سوم ، بهار 1393
حسين عشاقى : استاديار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى. oshshaq@yahoo.com
دريافت: 23/4/92 پذيرش: 14/12/92
چكيده
پيشتر در مقاله «حكم ناپذيرى وجود» با براهينى اثبات كرديم كه هستى (بهمعناى مطلق واقعيت)، حكم پذير نيست، و ممكن نيست كه حكمى داشته باشد؛ بنابراين نمى توان موضوع فلسفه اولى را هستى (به معناى مطلق واقعيت با تعابير گوناگونش) قرار داد. اينك در اين مقاله كه در امتداد و ادامه همان مقاله است. در تلاشيم تا موانعى را كه از حكم پذيرى هستى و موضوع فلسفه شدن آن جلوگيرى مى كنند، روشن سازيم. در مجموع چهار مانع را در اين مقاله بيان كردهايم كه عبارتاند از: 1. كثرتناپذيرى وجود، 2. امتناع عروض بر حقيقت هستى، 3. امتناع عروض «واجب بالذات» و «ممتنع بالذات» بر هستى، 4. بى مرزى حقيقت هستى. هدف اين پژوهش پيشرو اين است كه با ارائه موانع حكم پذيرى هستى (به معناى مطلق واقعيت) روشن سازيم كه موضوع فلسفه اولى، هستى (به معناى مطلق واقعيت با تعابير گوناگونش) نيست.
كليدواژه ها: حقيقت وجود، واقعيت مطلق، موضوع فلسفه، حكم ناپذيرى وجود، احكام وجود، وحدت وجود، معقولات ثانى فلسفى.