ابن‏ سينا

نسبت وجود و شيئيت در ديدگاه ابن‏سينا و نيثن سمن

سال يازدهم، شماره سوم ، بهار 1393

آذر كريمى : كارشناس ارشد فلسفه دانشگاه تربيت مدرس. azarkarimi49@yahoo.com
محمد سعيدى مهر : دانشيار دانشگاه تربيت مدرس. saeedi@modares.ac.ir

چكيده

بررسى نسبت ميان دو مفهوم اساسى وجود و شيئيت (يا موجود و شى ء) از مسائل مهم نظام هاى متافيزيكى به شمار مى آيد. نسبتى كه فيلسوف با اتخاذ مبانى خاص براى اين دو مفهوم در نظر مى گيرد، بر صورت بندى اشياى عالم و وضعيت متافيزيكى معدومات مؤثر است. در اين مقاله دو نظريه ابن سينا و نيثن سمن درباره نسبت وجود و شيئيت ارائه شده و ازآنجاكه ديدگاه ابن سينا واكنشى به ديدگاه متكلمان اسلامى نيز به شمار مى آيد، اشاره اى مختصر به ديدگاه متكلمان مى شود. متكلمان مسلمان قرن ها پيش و سمن در قرن حاضر با مبانى و انگيزه هاى متفاوت، هر دو معتقدند كه نسبت وجود و اشيا، نسبت اعم و اخص مطلق است؛ درحالى كه ابن سينا آشكارا بر مساوقت نسبت وجود و اشيا تأكيد دارد. هدف اين مقاله آن است كه با نظر به چارچوب نظرى بحث، از نسبت وجود و شيئيت در فلسفه تحليلى معاصر گامى براى فهم بهتر ديدگاه ابن سينا برداشته شود. به صورت خاص تر در پى آنيم كه پس از مقايسه وجوه تشابه و تفاوت نظريه هر دو فيلسوف، روشن سازيم كه ديدگاه ابن سينا در چه جايگاهى قرار مى گيرد. به منزله هدف فرعى مقاله، به يكى از مهم ترين لوازم بحث (بررسى نسبت وجود و شيئيت)، يعنى جايگاه متافيزيكى معدومات و راه حل هاى متفاوت دو فيلسوف براى خبر دادن از معدومات اشاراتى خواهد شد.

كليدواژه ‏ها: وجود، شيئيت، صفت داشتن، معدومات، ابن‏سينا، نيثن سمن، بالفعل‏گرايى غيرجدى.
 

سال انتشار: 
43
شماره مجله: 
3
شماره صفحه: 
99

سنجش تطبيقى مسئله وجود ذهنى از ديدگاه ابن‏ سينا و فخر رازى

سال نهم، شماره دوم، زمستان 1390، 33ـ62

محمدجواد پاشايى*

حسن معلمى**

چكيده

بى‏گمان مسئله وجود ذهنى از مسائل پردامنه و بحث‏انگيزى است كه ذهن انبوهى از فيلسوفان را به خود مشغول كرده است. تلاش‏هاى بى‏ثمر شكاكان و سوفسطاييان در طول تاريخ، اهميت افزون اين مسئله را كه سويه معرفت‏شناختى بحث علم را نيز رقم مى‏زند، نمايان‏تر مى‏سازد. فيلسوفانى چون ابن‏سينا و فخر رازى كه از طلايه‏داران بحث در اين موضوع بوده‏اند، مجالى فراخ را جهت واكاوى مسئله فراهم آورده‏اند؛ اما از آنجايى كه گاه كوشش فراوان ابن‏سينا در پرداخت مسئله وجود ذهنى مورد ترديد واقع مى‏شود و يا به فيلسوفى چون فخر رازى نسبت انكار وجود ذهنى داده مى‏شود. از اين‏رو، اين پژوهش بر آن است تا هم تلاش گسترده ابن‏سينا را در اين باب ارج نهد و هم ناروايى نسبت انكار به رازى را فاش سازد. اين امر مهم از رهگذر تبيين ماهيت و اثبات وجود ذهنى از ديدگاه فيلسوفان يادشده و كشف قناع اضطراب از كلمات فخر رازى، به همراه سنجش تطبيقى ميان دو ديدگاه دست‏يافتنى‏تر شده است.

كليدواژه‏ها: ابن‏سينا، فخر رازى، وجود ذهنى، حقيقت متمثل، اضافه، سنجش تطبيقى.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
34
شماره صفحه: 
33

علم اجمالى در عين كشف تفصيلى (تحليل و نقد سه نظريه در مسئله علم خدا به اشيا)

سال هشتم، شماره چهارم، تابستان 1390، 101ـ136

رضا اكبريان*

محمّدمهدى كمالى**

چكيده

كيفيت علم خداوند به اشيا (پيش و پس از ايجاد)، همواره، يكى از مسائل مهمّ فلسفه اسلامى بوده كه دو نظريه ابن‏سينا و ملّاصدرا درباره آن از اهميت بيشترى برخوردار است. ابن‏سينا با توجه به نظام فلسفى خود، علم بارى‏تعالى را از طريق صور ارتسامى طرح‏ريزى مى‏كند؛ ولى ملّاصدرا با استفاده از قاعده «بسيط‏الحقيقه»، و بنابر مبانى بديع حكمت متعاليه (به ويژه اصالت وجود)، نظريه «علم اجمالى در عين كشف تفصيلى» را مطرح مى‏سازد.

نگارش مقاله حاضر، نخست با هدف تبيين و تحليل معناشناختى نظريه ملّاصدرا انجام مى‏گيرد. سپس، به بررسى مبانى و اصولى خواهيم پرداخت كه ملّاصدرا را به نظريه خاص خود رهنمون ساخته است. در نهايت، بررسى خواهيم كرد كه: آيا سخن ملّاصدرا آخرين نظريه در اين مسئله است يا اينكه مى‏توان با نقد و تحليل آن به نظريه ديگرى رسيد؟ به همين مناسبت، نظريه علّامه طباطبائى را مطرح كرده و مقايسه‏اى اجمالى بين آن و نظريه ملّاصدرا ارائه داده‏ايم.

كليدواژه‏ها: علم خدا، صور مرتسمه، بسيط‏الحقيقه، علم اجمالى، كشف تفصيلى، واقعيت مطلق و مقيّد، اطلاق ذاتى، ملّاصدرا، علّامه طباطبائى، ابن‏سينا.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
32
شماره صفحه: 
101

رويكرد اشراقى ابن‏ سينا در هستى‏ شناسى

سال هفتم، شماره سوم، بهار 1389، 55ـ87

محمّد محمّدرضايى1

احمد سعادت2

چكيده

نوشتار حاضر تلاش دارد تا برخلاف ذهنيت غالب درباره ابن‏سينا رويكرد نوينى از تفكرات وى را طرح كند و آن را به اثبات برساند. طبق اين رويكرد، ابن‏سينا علاوه بر تفكر استدلالى از تفكر عرفانى و اشراقى نيز بهره‏مند است؛ امّا تفكر اشراقىِ وى در زير تار و پود استدلال‏هاى تعليمى و مكتب بحثى سينوى پنهان مانده است. گفتنى است كه رسالت نوشتار حاضر واگشايى اين تجربه حضورى و ذوقى است، تجربه‏اى كه مى‏توان از آن تعبير به «عرفان عقلى» كرد. بنابه اين رويكرد، رساله‏هاى اشراقى ابن‏سينا و همين‏طور نمط‏هاى سه‏گانه اشارات وى ـ همگى ـ ساختار، رويكرد، و هدف واحدى دارند. افزون بر اين، كلّيت فلسفه ابن‏سينا نيز داراى نظامى واحد و ساختارى يگانه است و رساله‏هاى اشراقى و نيز سه فصل پايانى اشارات، در حاشيه تفكر اين فيلسوف قرار ندارند؛ بلكه در متن نظام فلسفى و تفكر او، همراه با ديگر مكتوبات وى، هدف واحدى را دنبال مى‏كنند. بر اين اساس، هستى‏شناسى ابن‏سينا تفاوتى آشكار با هستى‏شناسى ارسطو دارد.

كليدواژه‏ها: ابن‏سينا، مشّاء، اشراق، ارسطو، هستى‏شناسى، عرفان عقلى.

مقدّمه

سال انتشار: 
7
شماره مجله: 
27
شماره صفحه: 
55

تأمّلي بر تفاسير حركت قطعيه و توسطيه

سال ششم، شماره اول، پاييز 1387، 99ـ133

محمود فتحعلي[144]

رحمت‏اللّه رضايي[145]

چكيده

ابن‏سينا و پيروان وي، حركت قطعيه را انكار مي‏كنند. انكار حركت قطعيه اولاً مستلزم انكار حركت به معناي خروج تدريجي از قوّه به فعل، و ثانيا مستلزم پذيرش توهّمي بودن زمان است؛ در حالي كه ابن‏سينا، هم حركت در آن معنا را مي‏پذيرد و هم به وجود خارجي زمان معتقد است. ميرداماد و ملّاصدرا، به منظور رفع اين تناقض، وجود حركت قطعيه را پذيرفته و از اين‏رو درصدد تأويل نظر ابن‏سينا در اين‏باره برآمده‏اند.

مقاله حاضر، از سويي، بر آن است كه تفسير رايج از حركت قطعيه و توسطيه و نيز ادلّه و علل آن را بررسي كند و مشكلات آن را يادآور شود و از سويي ديگر، در تلاش است تا نشان دهد كه مي‏توان انكار حركت قطعيه و پذيرش وجود زمان را با يكديگر سازگار و بدين ترتيب از كلام ابن‏سينا رفع تناقض كرد، بي‏آنكه نيازي به تأويل باشد.

كليدواژه‏ها: حركت، حركت قطعيه، حركت توسطيه، زمان، آنِ سيّال، سكون، ابن‏سينا.

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
21
شماره صفحه: 
99
محتوای تغذیه