واقع‏نمايى

ارزش معرفت‏ شناختى علم حضورى

سال نهم، شماره دوم، زمستان 1390، 11ـ32

محمد سربخشى*

چكيده

در قلمرو معرفت‏شناسى، حقيقت داشتن و مطابقت با واقع را ملاك ارزش معرفت‏شناختى معرفى مى‏كنند. گرچه ديدگاه‏هاى ديگرى نيز در اين‏باره مطرح‏اند، آنچه بين فيلسوفان مسلمان به منزله ملاك پذيرفته شده، همين است. دقت در اين معنا نشان مى‏دهد اين ملاك را تنها درباره علوم حصولى مى‏توان به كار گرفت. از سوى ديگر، علم در معرفت‏شناسى اسلامى به معناى عامى به كار مى‏رود؛ به گونه‏اى كه علم حضورى را نيز دربر مى‏گيرد. پرسشى كه پديد مى‏آيد اين است: آيا علم حضورى نيز ارزش معرفت‏شناختى دارد، يا خير؟ اگر پاسخ اين پرسش مثبت باشد، چگونه مى‏توان ملاك مزبور را بر علم حضورى تطبيق كرد؟ در اين مقاله كوشيده‏ايم با ارائه معنايى جديد از ارزش معرفت‏شناختى، علم حضورى را نيز در دايره ارزش‏گذارى‏هاى معرفت‏شناختى وارد كنيم. بر پايه اين معنا واقع‏نمايى به طور عام و خودنمايى به طور خاص، ملاك ارزش معرفت‏شناختى معرفى شده و علم حضورى به دليل خودنما بودن، از نظر معرفتى ارزشمند تلقّى شده است. بر پايه اين معنا، لوازمى جديد براى ارزش معرفتى مطرح مى‏شود كه در متن مقاله بدانها مى‏پردازيم.

كليدواژه‏ها: علم، علم حضورى، ارزش، ارزش معرفت‏شناختى، مطابقت، واقع‏نمايى، خودنمايى.

سال انتشار: 
9
شماره مجله: 
34
شماره صفحه: 
11

حلّ چالش ثنويت ذهن و عين در حكمت متعاليه ملّاصدرا

سال هشتم، شماره سوم، بهار 1390، 11ـ36

رضا اكبريان*

حسين قاسمى**

چكيده

از ديرباز، مسئله نسبت ذهن و عين ـ و ملاك واقع‏نمايى آن ـ در مكاتب مختلف فلسفى مطرح بوده است. افلاطون واقع‏نمايىِ ذهن را براساس «وجود عينى مُثُل، وجود پيشينى نفس، و تذكّرى بودن معرفت» تبيين كرد. ارسطو نيز وحدت ذهن و عين را در «صور مجرّد» جست‏وجو نمود. در جهان اسلام، «تمايز وجود و ماهيت» باعث شد تا تقرّر ماهوى بيش از پيش برجسته گردد و معضل وجود ذهنى جدّى‏تر پيگيرى شود. ابن‏سينا بر اين اساس بود كه «خدا و عقل فعّال» را به عنوان موجوداتِ مجرّد، ضامن اين حاكويت دانست.

نويسندگان اين مقاله تلاش مى‏كنند نشان دهند ملّاصدرا، بهتر از پيشينيان خود، به اين مسئله پرداخته است. او ثنويت ذهن و عين را با استفاده از «اصالت وجود، اصل تشكيك در حقيقت وجود، اصل تعلّق جعل به وجود، قيام صدورى صور علميه به نفس و حركت اشتدادى نفس»، به وحدت مى‏رساند. او با استفاده از اين اصول، هر دو ساحت ذهن و عين را در حقيقت عينيه واحده وجود به وحدت مى‏رساند. تعبير وى از وجود ذهنى در مرتبه وحدت تشكيكى وجود «وجود ظلّى»، و در مرتبه وحدت شخصى وجود «ظهور ظلّى» است.

كليدواژه‏ها: وجود ذهنى، واقع‏نمايى، قيام صدورى، تشكيك در وجود، عقل فعّال، صور محض، حقيقت وجود.

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
31
شماره صفحه: 
11
محتوای تغذیه