سال هشتم، شماره اول، پاييز 1389، 55ـ81
منيره سيدمظهرى*
چكيده
مورّخان فلسفه و نيز اهل كلام و بسيارى از حكما، يكى از اهداف و اركان نظريه فيض را «تبيين وساطت بين خداوند و خلق او و نيز توضيح نحوه برآمدن كثرت از وحدت» ذكر كردهاند. در ميان فلاسفه اسلامى، فارابى و ابنسينا نخستين كسانى بودند كه در اينباره به نظريهپردازى پرداختند. پس از ايشان، سهروردى با اين اعتقاد كه نظريه حكماى مشّايى وافى به مقصود نيست، ضمن اخذ ساختار اصلى نظريه صدور ابنسينا، با قرار دادن آن بر مبنايى ديگر و وارد كردن آموزههاى جديد، به طرح نوينى از نظريه صدور دست يافت كه قرنها پس از او مورد توجه صدرالمتألّهين قرار گرفت. نويسنده در اين مقاله سعى مىكند نشان دهد كه ملّاصدرا در تدوين نظريه خويش درباره نظام فيض، حدّاقل از چهار جهت از مكتب اشراقى تأثير پذيرفته است: 1) توجه به جهات و حيثيات عينى در پيدايش كثير از واحد؛ 2) عدم پذيرش انحصار عقول به ده عقل؛ 3) پذيرش عقول عرضى علاوه بر عقول طولى؛ 4) استفاده از قاعده امكان اشرف براى تبيين نظام فيض.
كليدواژهها: حكمت اشراق، ملّاصدرا، فيض، عقول طولى و عرضى، قاعده امكان اشرف، نورالانوار.